
سلام به وب من خوش آمدید دوستان و همراهان عزیز از اینکه مهمان این وب هستید بسیار سپاسگزارم منتظر نظرات سازنده ی شما دوستان هستم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 1216 | piskesvat |
![]() |
3 | 2710 | mehran99 |

در سمیناری به حضار گفته شد اسم خود را روی بادکنکی بنویسید.
همه اینکارو انحام دادند و تمام بادکنک ها درون اتاقی دیگر قرار داده شد.

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود ، پسر١٠ سالهاى وارد
قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست . خدمتکار براى سفارش
گرفتن سراغش رفت .

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم
گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.

یک زن جوانی درسالن فرودگاه منتظر پروازش بود.چون هنوز چند ساعت به
پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی راخریداری کند

سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم
سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

در خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت آقا ببخشید, مادر من
تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو
چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد

حکایت است که پادشاهی از وزیرخدا پرستش پرسید:بگو خداوندی که تو
می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند و اگر تا فردا
جوابم نگویی عزل می گردی. وزیر سر در گریبان به خانه رفت .

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند
و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند. روز امتحان به فکر چاره افتادند.